عصر ایران؛ لیلا احمدی*- در روزهایی که مردم هنوز از شوک جنگ دوازدهروزه و تبعات روانی و اقتصادی آن خارج نشدهاند، صدور قبضهای نجومی آب، موجی از خشم، نگرانی، ابهام و نارضایتی برپا کرده است.
افزایش ناگهانی و غیرمنتظرۀ هزینههای مصرف، فشار اقتصادی بر خانوارهای ایرانی را تشدید کرده و اعتماد عمومی نسبت به سیاستهای مدیریتیِ وزارت نیرو و شرکتهای آبفا را خدشهدار کرده است.
این پدیده صرفاً «بحران آب» نیست و فقط به خشکسالی و کمبود منابع برنمیگردد؛ نمایانگر مجموعهای از سوءمدیریتها، زیرساختهای فرسوده، ناتوانی در تغییر الگوی مصرف و سیاستهای ناکارآمدیست که سالها انباشته شده است.
این مقاله تلاش دارد ریشههای بحران، واکنشهای مردمی، پیامدهای اجتماعی و اقتصادی، تجربۀ کشورهای منطقه و راهکارهای اصلاحی را بررسی کند.
آیا میتوان از دل این بحران، فرصتی برای بهبود مدیریت منابع آب و انرژی ایران و اصلاح الگوی مصرف ساخت؟
فریادی تازه در گرمای بحران
در هفتههای اخیر، بسیاری از مشترکان در نقاط مختلف ایران با قبضهایی مواجه شدهاند که گاه از مرز چند میلیون تومان فراتر رفته است. شهروندان تبریز، لرستان، مشهد، تهران و شهرهای دیگر ایران اعلام کردهاند حتی در غیابِ مصرف محسوس، هزینۀ قبضهای آب به طرز غیرمنتظرهای افزایش یافته است. آنچه مردم را بیش از همه شوکه کرده، نهفقط مبلغ این قبوض، که عدم شفافیت در صدور آنهاست.
در بسیاری از موارد، شهروندان بدون اطلاع از تغییر تعرفهها یا افزایش قیمت خدمات، با قبوضی مواجه شدهاند که هیچ تناسبی با الگوی مصرف روزمرۀ خانوادههایشان ندارد. به نظر میرسد تغییرات ناگهانی در تعرفهها و سیاستهای پنهان قیمتگذاری، بدون اطلاعرسانی عمومی و مشورت اجتماعی، نقش پررنگی در شکلگیری این وضعیت داشته است.
دلایل احتمالی این افزایش چیست؟
تغییرات ناگهانی تعرفهها بدون اطلاع قبلی، محاسبات نادرست یا معیوب کنتورهای مکانیکی، اعمال میانگین مصرف در غیاب قرائت دقیق و شاید فشار اقتصادی به دستگاههای خدماتی برای جبران کسری بودجه. افزایش آببها بدون شفافسازی قبلی، منجر به برانگیختن واکنشهای شدید اجتماعی شده است.
برخی از این واکنشها فراتر از اعتراض به مبالغ قبض، به مسألۀ کلی سیاستهای ناکارآمد در حوزۀ منابع و عدالت اجتماعی پرداختهاند. گزارشها حاکی از آن است که در برخی مناطق، مردم ترجیح دادهاند از پرداخت خودداری کرده یا به شیوههای جمعی برای شکایت اقدام کنند. چنین وضعیتی، زنگ خطری برای اعتماد عمومی و کارآمدی حاکمیتی محسوب میشود.
واکنشها و اقدامات مسئولان چه بوده است؟
مشترکان خانگی در منطقۀ غربی تبریز از دریافت قبضهای نجومی آب که از طریق پیامرسان ارسال شدهاند، حیرتزده و معترض شدهاند. پس از مراجعه به ادارۀ آب منطقه، توضیحاتی مبنی بر مشکلات سامانه و افزایش نرخها ارائه شده است. شرکت آب و فاضلاب استان تهران نیز اعلام کرده که به دلیل «شرایط امنیتی» پس از جنگ، قبضها بر اساس میانگین مصرف گذشته صادر شدهاند.
کاستیهای ساختاری و سیاستهای مدیریتی
قبضهای نجومی در ظاهر مسألهای مالی هستند. این موضوع، بازتابدهندۀ بحرانی چندلایه است: بحران آب، بحران اعتماد، بحران مدیریت.
دولتها معمولاً با ابزار قیمتگذاری تلاش میکنند رفتار مصرفکننده را تغییر دهند. اما در کشوری که زیرساختهای مصرفکننده دچار فرسودگی مزمن شده است و آموزش عمومی در کار نیست، تغییر قیمت به کاهش مصرف نمیانجامد، بلکه موجب گسترش نارضایتی، فشار روانی و ناعادلانهپنداشتنِ نظام حاکم میشود.
منظور از سوءمدیریت در بحران آب چیست؟
سوءمدیریت در این حوزه به موارد زیر اشاره دارد:
تخصیص غیراصولی منابع آبی به صنایع و کشاورزی پرمصرف، آن هم در مناطق کمآب و بحرانی
حفر بیرویۀ چاههای غیرمجاز که سطح آبهای زیرزمینی را به نحو خطرناکی کاهش دادهاند
عدم وجود تعرفههایی که مردم را به صرفهجویی تشویق کنند و از مصرف بالا بر حذر دارند
ناتوانی در هماهنگسازی سیاستهای بخشی (آب، کشاورزی، صنعت، انرژی) و نبود مدیریت یکپارچۀ منابع
تمرکز تصمیمگیریها در پایتخت و بیتوجهی به شرایط اقلیمی، اجتماعی و اقتصادیِ مناطق مختلف کشور
بر اساس آمارهای رسمی، بیش از ۳۰ درصد آب شرب شهری در ایران، پیش از رسیدن به خانهها هدر میرود. بخش بزرگی از این اتلاف به دلیل پوسیدگی شبکههای توزیع، فقدان تعمیرات منظم و نشتهای گسترده است. این رقم در مقایسه با کشورهای موفق در مدیریت آب، بسیار بالا و نگرانکننده است.
مردم چه کنند؟ راه نجات در دل بحران چیست؟
مردم ایران در سالهای گذشته بارها با بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی مواجه شدهاند. بحران کنونی قبوض آب، مشت نمونۀ خروار و یک مورد از مجموعه فشارهایی است که زندگی روزمره را تحت تأثیر قرار داده است. با این حال، جامعۀ مدنی ایران ظرفیتهایی دارد که میتواند در مدیریت و کاهش این بحران نقشآفرینی کند.
اقدامات عملی شهروندان
کارهایی که شهروندان می توانند انجام دهند از این قرار است:
بررسی دقیق قبضها و مستندسازی هرگونه خطا یا افزایش غیرمنطقی برای پیگیری حقوقی
تغییر عادات مصرف: دوش کوتاهتر، استفاده کمتر از وسایل پرمصرف در ساعات اوج، بهروزرسانی شیرآلات و وسایل خانگی
آموزش اعضای خانواده و کودکان در زمینۀ بحران آب و اهمیت رفتار مسئولانه
انتقال مشکل به مراجع ذیربط، روایت بحران و مطالبهگری
اگر مردم به عنوان نیرویی فعال در فرآیند تغییر وارد شوند، میتوانند بخشی از فشار را کاهش دهند و به اصلاح ساختار قدرت کمک کنند. تجربۀ کشورهای دیگر نیز نشان داده است که فقط از مسیر همکاری دولت و جامعه، امکان کنترل بحرانهای زیستمحیطی و خدماتی وجود دارد.
مسئولیت دولت و شرکتهای خدماتی
دولتها وظیفه دارند در کنار مدیریت منابع، با مردم نیز صادق باشند. در شرایطی که قبضهای آب و برق با افزایش ناگهانی همراه میشود، دولت باید پیش از اجرای سیاست، آن را توضیح دهد، پیامدهای طرح جدید را روشن کند و مکانیسمهای حمایتی برای اقشار آسیبپذیر را مشخص سازد.
اقدامات پیشنهادی:
شفافسازی تغییرات تعرفهای پیش از اجرا با اطلاعرسانی وسیع (نه صرفاً در سایتهای رسمی)
جایگزینی کنتورهای مکانیکی قدیمی با کنتورهای هوشمند در همۀ شهرها و آغاز پروژۀ ملی پایش مصرف
اعمال تعرفههای پلکانی دقیق با در نظر گرفتن تعداد افراد خانوار، اقلیم محل سکونت و توان پرداخت خانوارها
آغاز پروژههای کاهش هدررفت آب با اولویت نقاط بحرانی و پرنشت
سرمایهگذاری در تصفیهخانهها و استفاده از پساب در صنایع و فضای سبز
بازنگری در ساختار تصمیمگیری با حضور کارشناسان مستقل، مشورت با نهادهای علمی و دانشگاهی و شنیدن صدای مردم در تصمیمگیریها
ایجاد سامانههای پاسخگویی دقیق برای ثبت اعتراض، بررسی کارشناسی و اصلاح فوری قبضهای اشتباه
دولت فقط در صورتی میتواند مردم را به صرفهجویی دعوت کند که در رفتار و سیاستگذاریها، الگویی از شفافیت، پاسخگویی و برنامهریزی منطقی ارائه دهد.
آیا بحران آب مختص ایران است؟ (مقایسۀ منطقهای)
بحران آب منحصر به ایران نیست. بیآبی پدیدهای جهانیست که در بسیاری از کشورهای نیمهخشک و خشکِ خاورمیانه، شمال آفریقا، آمریکای جنوبی و آسیای مرکزی تجربه شده است. با این حال، تفاوت چشمگیری در رویکرد کشورها به این بحران وجود دارد.
در بسیاری از این کشورها، نهادهای حاکم سیاستهای پیشگیرانه تدوین کردهاند و برنامههایی برای تابآوری اجتماعی و اقلیمی در برابر خشکسالی و تنش آبی نیز به اجرا گذاشتهاند. مقایسۀ ایران با این کشورها، امکان درک جایگاه واقعی کشور در مدیریت بحران و شناسایی راهکارهای بومیسازیشده را فراهم میکند.
ترکیه: با وجود منابع آبی بیشتر از ایران، باز هم با بحرانهای منطقهای در شرق کشور مواجه است. ترکیه با اجرای پروژههای بزرگ مانند GAP (پروژۀ توسعۀ جنوبشرقی آناتولی)، امنیت آبی، امنیت اجتماعی و اشتغال منطقهای را بهبود بخشیده است.
اردن: با این که صاحب یکی از کوچکترین منابع آبی جهان است، با سهمیهبندی خانوار، مدیریت شدید مصرف و سرمایهگذاری در فناوری، توانسته از بحرانهای گسترده جلوگیری کند. دولت در این کشور، به شهروندان آموزش مصرف میدهد و از سازوکارهای شفاف برای محاسبه و کنترل قبوض استفاده میکند.
عربستان سعودی: تا سال ۲۰۱۶ یکی از بزرگترین تولیدکنندگان گندم در منطقه بود، اما با تشخیص ناپایداری منابع آبی، این سیاست را متوقف کرد. اکنون بخش بزرگی از نیازهای غذاییاش را وارد میکند و تمرکز خود را بر توسعۀ آبشیرینکنهای مدرن و انتقال آب از خلیج فارس قرار داده است.
اسراییل: این دولتِ جنگافروز، یکی از موفقترین نمونهها در زمینۀ بازیافت آب، بهرهوری آبیاری و فناوری شیرینسازی است. اسرایيل بیش از ۸۵٪ فاضلاب شهری را تصفیه کرده و برای کشاورزی استفاده میکند. از سوی دیگر، با آموزش شهروندی و تعرفههای متناسب، الگوی مصرف را به سطحی پایدار رسانده است.
مراکش: در شمال آفریقا با استفاده از انرژی خورشیدی برای شیرینسازی آب دریا، توانسته وابستگی به بارشهای فصلی را کاهش دهد. همچنین الگوی کشت را با شرایط اقلیمی جدید تطبیق داده و فرهنگ صرفهجویی را نهادینه کرده است.
وجه اشتراک این کشورها در سه نکته است: شفافیت در سیاستگذاری، مشارکت فعال شهروندان و نگاه راهبردی به بحران آب. در ایران، غلبۀ نگاه سیاسی و کوتاهمدت بر برنامههای آبی، بزرگترین مانعِ تحول ساختاری در این حوزه است.
فضای سبز؛ قربانی بیآبی یا بخشی از راهحل؟
طی سالهای اخیر، برخی شهرداریها و نهادهای اجرایی به بهانۀ بحران آب، اقدام به خشکاندن فضای سبز شهری، حذف درختان کهنسال و قطع سیستمهای آبیاری کردهاند. این تصمیمها کمکی به بهبود وضعیت آبی نکردهاند و بر مشکلات زیستمحیطی و روانیِ شهروندان نیز افزودهاند. درختان در فضای شهری نقشی فراتر از زیبایی بصری دارند. آنها با جذب دیاکسیدکربن، تولید اکسیژن، کاهش دمای محیط و ایجاد سایه، نقش مهمی در مقابله با گرمایش شهری ایفا میکنند. حذف این عناصر حیاتی، منجر به تشدید پدیدۀ «جزیره گرمایی» در کلانشهرها، افزایش مصرف برق به دلیل نیاز به سرمایش بیشتر و کاهش کیفیت زندگی شهروندان شده است. راهحل جایگزین، نه حذف فضای سبز، که استفاده از روشهای نوین آبیاری مانند آبیاری قطرهای، برنامهریزی مصرف در ساعات خنک روز، استفاده از پساب تصفیهشده و انتخاب گونههای گیاهی کممصرف است. در کشورهای موفق، هرگز محیطزیست اولین قربانی بیتدبیری نیست.
چرا ایران با بحران انرژی و آب مواجه است؟
پاسخ به این سؤال را باید در سه سطح جستوجو کرد: ساختاری، اقلیمی و فرهنگی.
در سطح ساختاری، ایران با سالها تأخیر در اصلاح الگوهای کشاورزی، شهرسازی و صنعت، امروزه با مجموعهای از مصارف پرهزینه، بهرهوری پایین و زیرساختهای ناکارآمد روبهروست. کشاورزی سنتی که بیش از ۹۰٪ آب کشور را مصرف میکند، هنوز بر پایۀ الگوهاییست که با اقلیم امروز سازگار نیست. صنایع بزرگ بدون ارزیابی منابع آبی در مناطق خشک مستقر شدهاند.
در سطح اقلیمی، تغییرات آبوهوایی جهانی، افزایش دمای کشور، کاهش بارندگی مؤثر و خشکسالیهای پیدرپی، همگی فشار بر منابع آبی را دوچندان کردهاند. البته این وضعیت در بسیاری از کشورهای منطقه هم وجود دارد، اما فقدان سیاستگذاریِ سازگار با این شرایط در ایران، این پدیده را بحرانیتر کرده است.
در سطح فرهنگی، آموزش ناکافی، تبلیغات نامؤثر و بیاعتمادی عمومی به نهادهای حاکم، باعث شده همراهی شهروندان با سیاستهای صرفهجویی بسیار ضعیف باشد. اگر مردم احساس کنند صرفهجویی آنها تأثیری ندارد یا تبعیضآمیز است، هرگونه اصلاح الگوی مصرف شکست خواهد خورد.
آیندۀ آبی ایران چگونه است؟ مسئولان و تحلیلگران حوزۀ انرژی چه میگویند؟
پرسش از آیندۀ آبی ایران، پرسشی سرنوشتساز است. چه از نظر منابع طبیعی، چه از نگاه امنیت ملی و چه در پیوند با پایداری زیستمحیطی، این مسئله در دهۀ پیشرو به یکی از تعیینکنندهترین چالشهای کشور بدل خواهد شد.
تراز آبی کشور؛ سراشیب نگرانکننده
طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس (۱۴۰۲) و مطالعات وزارت نیرو، ایران اکنون سالانه بیش از ۷۰ درصد منابع تجدیدپذیر آبی خود را مصرف میکند. این در حالی است که سازمان ملل، حداکثر برداشت پایدار را ۴۰ درصد اعلام کرده است. ادامۀ این روند، به معنای ورود رسمی کشور به فاز فروپاشی آبی در برخی مناطق است. مناطقی مثل کرمان، خراسان جنوبی، یزد، سیستانوبلوچستان و بخشهایی از فارس، عملاً در مرحلۀ "ناترازی شدید منابع و مصارف" هستند؛ یعنی برداشت، بسیار بیشتر از تغذیۀ آبخوانها و ورودی سالانۀ بارندگی است.
بحران آبهای زیرزمینی؛ فاجعۀ پنهان
بنا بر گفتههای دکتر هدایت فهمی (معاون اسبق دفتر برنامهریزی منابع آب وزارت نیرو)، «در ۳۰ سال گذشته، نزدیک به ۱۳۰ میلیارد متر مکعب از ذخایر استاتیک آبهای زیرزمینی کشور تخلیه شده است؛ آبی که تشکیل آن هزاران سال زمان برده.»
پدیدۀ فرونشست زمین در مناطقی مانند دشت تهران، اصفهان، کاشان، ورامین و مشهد، نشانهای آشکار از تخریب غیرقابل بازگشت آبخوانهاست. فرونشستها، برخلاف خشکسالی، بازگشتناپذیرند و زیرساخت شهری را برای همیشه نابود میکنند.
خشکسالی و تغییر اقلیم؛ تنگنای رو به تشدید
تحقیقات پژوهشگاه هواشناسی نشان میدهد در ۲۰ سال آینده، میانگین دمای کشور ممکن است تا ۲.۵ درجه سانتیگراد افزایش و بارشها تا ۱۵ درصد کاهش یابد. این تغییرات نهفقط بر منابع آب، که بر پوشش گیاهی، ریزگردها، کشاورزی و سکونت انسانی اثر مستقیم میگذارد. مدلهای اقلیمی پیشبینی میکنند تابستانهای ایران گرمتر و طولانیتر خواهند شد و شدت تبخیر، یکی از عوامل اصلی کاهش منابع سطحی و زیرزمینی خواهد بود.
آب در کشاورزی؛ نیاز به انقلاب ساختاری
حدود ۹۰٪ آب ایران در بخش کشاورزی مصرف میشود، اما بهرهوری آن بسیار پایین است. به گفتۀ دکتر علیاکبر نکوئی (پژوهشگر منابع آب)، «میانگین بهرهوری آبیاری در ایران حدود ۳۵٪ است؛ یعنی ۶۵٪ آب هدر میرود. این در حالی است که در کشورهای پیشرفته، این عدد بالای ۷۰٪ است.» بخش بزرگی از این ناکارآمدی به خاطر سیستمهای غرقآبی، نوع محصولات (مثلاً هندوانه و برنج در مناطق خشک) و عدم اصلاح الگوی کشت است.
سناریوهای آینده؛ بدبینانه، میانه و خوشبینانه
الف) سناریوی بدبینانه (ادامه وضع موجود):
با ادامۀ روند فعلی برداشت، فرسایش آبخوانها، تغییر اقلیم و عدم هماهنگی در حکمرانی منابع آب، بسیاری از دشتها به مرحلۀ "نابودی قطعی" میرسند. مهاجرت اقلیمی، فروپاشی اجتماعی در برخی استانها و افزایش تنشهای قومی، منطقهای و سیاسی از پیامدهای قطعی آن خواهد بود.
ب) سناریوی میانه (اقدامات حداقلی):
در این حالت، با اصلاح محدود تعرفهها، بهروزرسانی جزئی شبکهها و اندکی آموزش همگانی، بحران تا حدودی کنترل میشود، اما همچنان آسیبپذیری بالا خواهد بود و رشد اقتصادی مناطق محروم متوقف میماند.
ج) سناریوی خوشبینانه (اصلاح ساختاری و مشارکت اجتماعی):
تحول در الگوی حکمرانی آب، حذف چاههای غیرمجاز، مشارکت فعال جوامع محلی، آشتی سیاست با اقلیم و سرمایهگذاری سنگین در فناوری و بازچرخانی میتواند مسیر کشور را به سمت "تابآوری آبی" ببرد. این هدف، نیازمند ارادۀ سیاسی بالا، شفافیت و اصلاحات دشوار است.
کارشناسان محیطزیست چه میگویند؟
کارشناسان مستقل آب و انرژی بارها بر چند اصل کلیدی تأکید کردهاند:
تفکیک مدیریت آب از سیاستزدگی: تصمیمات آبی باید بر پایۀ داده، اقلیم و آیندهنگری باشد نه ملاحظات انتخاباتی یا منطقهای.
توسعۀ فناوریهای بازچرخانی، آبشیرینکن، کنتورهای هوشمند و انرژی پاک
تغییر نگاه به مصرفکننده: از «کنترل و تنبیه» به سمت «آموزش، شفافیت، تشویق»
حذف یا کاهش یارانههای پنهان و هدفمندی واقعی یارانۀ آب و انرژی
آمایش سرزمین: انتقال جمعیت و اشتغال به مناطق دارای ظرفیت اکولوژیک
آیندۀ آبی ایران، در تقاطع سه مسیر قرار دارد: مدیریت، مشارکت و اقلیم. اگر مدیریت علمی، شفاف و مردمی جایگزین مدیریت فعلی شود، هنوز میتوان به ترمیم منابع و پایداری اجتماعی امیدوار بود. اما اگر سیاستها همچنان بخواهند با واقعیتهای طبیعی بجنگند، این طبیعت است که پیروز خواهد شد، نه سیاست.
نقش رسانهها و جامعۀ مدنی در کنترل بحران
در شرایطی که ساختارهای رسمی در کنترل بحران با دشواری و پیچیدگی مواجهاند، رسانهها و نهادهای مدنی میتوانند نقش کلیدی در بازسازی اعتماد و ایجاد گفتمان عمومی ایفا کنند. مطبوعات، کانالهای محلی، خبرنگاران مستقل و فعالان اجتماعی باید تلاش کنند بدون ایجاد ترس یا بزرگنمایی، مردم را نسبت به واقعیتهای بحران آگاه کنند، تجربههای موفق داخلی و خارجی را بازتاب دهند، پیگیر سیاستگذاریها و نحوۀ اجرا باشند و مسئولان را به پاسخگویی وادارند و در نهایت بستری برای شنیدن صدای مردم، بهویژه در مناطق فرودست فراهم سازند. بدون شکلگیری گفتمان ملی دربارۀ بحران آب و انرژی، جامعه نمیتواند بر بحران غلبه کند. این گفتمان باید مبتنی بر داده، صداقت و مسئولیتپذیری باشد، نه بر اساس هیجان و شتابزدگی.
ایران امروز در نقطۀ بحرانی قرار دارد. بحران آب و قبضهای نجومی نهفقط چالشی اقتصادی، که مسئلهای تمدنی است و با ادامه روند کنونی، امنیت زیستی، اجتماعی و سیاسی کشور را تهدید میکند. برای عبور از این وضعیت، به تحولی همهجانبه نیازمندیم.
راهکارهای کلان برای دولت:
اجرای شفاف و تدریجی اصلاح تعرفهها با حمایت مستقیم از دهکهای پایین
تدوین برنامۀ ملی برای کاهش مصرف در کشاورزی با مشوقهای مالی، فنی و آموزش
بهروزرسانی شبکههای آبرسانی و برقرسانی با اولویت مناطق بحرانی
سرمایهگذاری در فناوریهای جدید (آبشیرینکن، بازیافت، انرژی خورشیدی)
بازسازی ساختار تصمیمسازی از تمرکزگرایی به مشارکت منطقهای و بومی
وظایف مردم:
اصلاح عادتهای مصرفی در خانه، محل کار، باغ، مزرعه و کارخانه
مشارکت در گفتوگوهای اجتماعیِ محلهمحور دربارۀ صرفهجویی و حقوق شهروندی
پیگیری حقوق از مسیر قانونی و تشکیل گروههای داوطلب برای نظارت و آموزش
نقش نهادهای میانجی:
رسانهها، دانشگاهها، شوراهای شهر و سازمانهای مردمنهاد میتوانند حلقۀ اتصال مردم و حکومت باشند و مسیر اصلاح را هموار سازند.
بحران آب، آینهایست از بحران مدیریت در ایران. همانگونه که طبیعت به افراط و تفریط واکنش نشان میدهد، جامعه نیز در برابر بیتدبیریها تاب نمیآورد. آیندۀ آبی کشور را نه با افزایش قیمت، که با افزایش خرد جمعی، شفافیتِ حاکمیتی و مشارکت مردمی میتوان ساخت. این بحران میتواند فرصتی برای بازسازی اعتماد و اصلاح ساختارهای ناکارآمد باشد، اگر همه بخواهند و صادقانه به میدان بیایند.
چرا باران نمیبارد و چهقدر باید ببارد که کمآبی جبران شود؟
این پرسش صرفاً دغدغهای روزمره نیست. بازتابی از بحران اقلیمی، دستاندازی انسان به طبیعت و ساختار پیچیدهی جوّیست که در طول دههها تغییر یافته. پاسخ به این پرسش، نیازمند نگاهی تلفیقی به علم آبوهوا، تاریخ بهرهبرداری از منابع و واقعیت اقلیمی امروز ایران است.
پیوند گرمایش زمین، تغییرات اقلیمی جهانی و خشکسالی ایران
ایران یکی از کشورهاییست که بیشترین آسیب را از گرمایش جهانی دیده است. بر اساس گزارشهای سازمان هواشناسی کشور و دادههای بینالمللی، طی ۵۰ سال گذشته، دمای میانگین ایران بیش از ۱.۶ درجه سانتیگراد افزایش یافته و بارش سالانه به طور متوسط ۲۰ تا ۳۰ درصد کاهش داشته است. گرمایش جهانی، الگوهای بارشی را تغییر داده است.
زمین با دورههای طولانیتر خشکسالی، بارندگیهای رگباری، غیرقابل پیشبینی و کماثر، افزایش تبخیر و تعریق در خاک (پیش از جذب آب توسط گیاه) مواجه است.
نابودی پوشش گیاهی و دخالت در طبیعت: قطع درختان، نابودی جنگلها و مراتع، آتشسوزیهای مکرر، تخریب تالابها و ساختوساز در بستر رودخانهها موجب تغییرات در «چرخهی رطوبتی» شدهاند. طبیعت سالم، خود مولد باران است؛ بخارهای حاصل از پوشش گیاهی، ابر میسازند. اما وقتی گیاه نیست، ابری هم در کار نخواهد بود. فشار بر منابع آب زیرزمینی: حفر صدها هزار چاه غیرمجاز، افت شدید سطح سفرههای آب زیرزمینی و خشکشدن دشتها، موجب افزایش دمای سطحی زمین شده و این یعنی افزایش گرمای محلی، کاهش رطوبت هوا و کاهش احتمال شکلگیری ابر بارانزا.
برای جبران کمآبی، چهقدر باید باران ببارد؟
پاسخ به این پرسش ساده نیست، اما میتوان آن را در سه سطح تحلیل کرد: سطح نخست، جبران کسری مخازن سدها و منابع سطحی است. طبق دادههای رسمی وزارت نیرو، میانگین بارندگی بلندمدت ایران حدود ۲۵۰ میلیمتر در سال است، اما در سالهای اخیر به کمتر از ۲۰۰ میلیمتر رسیده. برای بازگشت به حد نرمال، نیاز به افزایش دستکم ۳۰٪ بارش در چند سال متوالی داریم. سطح دوم، تغذیۀ مجدد آبهای زیرزمینی است.
بسیاری از دشتهای ایران دچار کسری تجمعی آبخوان شدهاند. بهطور مثال، دشت تهران بیش از ۵ میلیارد مترمکعب کسری دارد و دشتهای اصفهان، کرمان، همدان و مشهد نیز هر یک چند میلیارد مترمکعب تخلیه مازاد داشتهاند. برای جبرانِ فقط کسری ۲۰ سال گذشته، به حدود ۱۰۰۰ تا ۱۳۰۰ میلیارد مترمکعب بارش مؤثر نیاز است.در شرایطی که کل بارش سالانۀ ایران حدود ۴۰۰ میلیارد مترمکعب است و بخش عمدهای از آن تبخیر میشود. یعنی حتی با بارش نرمال، جبران این کسری دههها زمان میبرد و نیازمند حذف برداشتهای بیرویه و تغذیۀ مصنوعی آبخوانهاست.
سطح سوم، بازسازی اقلیم محلی و بازگشت پوشش سبز است. حتی اگر بارش افزایش یابد، تا زمانی که پوشش گیاهی ترمیم نشود، بارانها اغلب به سیل و تبخیر سریع بدل میشوند. خاک بدون پوشش، آب را نگه نمیدارد. جبران این وضعیت مستلزم کاشت درختان مقاوم در مناطق خشک، احیای تالابها و بومسازگانهای طبیعی، مدیریت روانآب و تغذیۀ زمین است.
آیا بارانهای اخیر کافی هستند؟
نه. بارندگیهای اخیر (بهویژه بهاری) در بسیاری مناطق یا دیرهنگام بوده یا در قالب رگبارهای پراکنده، بدون تأثیر قابل توجه بر منابع آب زیرزمینی. بنا بر اعلام سازمان هواشناسی، در برخی مناطق، تا ۶۰٪ بارشِ کمتر از نرمال گزارش شده است. یادمان باشد: بارندگی زیاد، اگر مدیریت نشود، فقط سیل میآورد، نه امنیت آبی. باران هم بهتنهایی چارهساز نیست. بازسازی رابطۀ ما با طبیعت ضروریتر است. برای بازگشت به شرایط پایدار آبی، نیازمند مجموعهای از اقدامات همزمان هستیم:
1. کاهش شدید برداشت از منابع زیرزمینی
2. بازسازی پوشش گیاهی و بومسازگانها
3. مدیریت بارشهای موجود و جلوگیری از هدررفت
4. اصلاح الگوی کشت و مصرف آب در کشاورزی
5. افزایش آگاهی عمومی دربارۀ نقش انسان در اقلیم
قبضها سنگینتر از تابآوری مردم؛ مرز شکنندۀ مدیریت و بحران
صدور قبضهای نجومی، صرفاً اقدام اقتصادی یا ابزاری برای مدیریت مصرف نیست. این رخداد، بهتنهایی میتواند به نقطۀ گسست اعتماد عمومی از نهادهای خدماترسان، و در سطحی گستردهتر، گسست از کل ساختار حاکمیتی تبدیل شود. وقتی مردم در روزگار تورم، جنگ، خشکسالی و ناامنیِ معیشتی با قبوضی مواجه میشوند که هیچ نسبتی با مصرف واقعی یا توان مالیشان ندارد، دیگر مسئله، صرفاً بحران آب و برق نیست. در چنین وضعیتی پای کرامت، عدالت و مشروعیت نیز به میان میآید.
عواقب بیتدبیری در این زمینه فراتر از نارضایتی فردی خواهد بود. عدم مدیریت بحران به افزایش بیاعتمادی عمومی و شکاف دولت–ملت، گرایش به رفتارهای اعتراضی، مقاومت مدنی یا نافرمانی خاموش، افت شدید سرمایه اجتماعی و اعتبار سیاستهای ملی، ازکارافتادگی سیستمهای پرداخت و افزایش فرار از مسئولیتهای شهروندی میانجامد. قبضهای نجومی، اگر با منطق اقناعی، اطلاعرسانی شفاف، حمایت از دهکهای پایین و پیوند با پروژههای واقعیِ اصلاح زیرساخت همراه نباشند، نه ابزار اصلاح که جرقۀ بحران خواهند بود.
پاسخ به بحران آب، صرفاً فنی نیست، اجتماعی و اخلاقی هم هست و تا زمانی که سیاستگذاران «مصرفکننده» را به چشم «شهروند آگاه و شریک در تصمیمگیری» نبینند، رقم قبض تعدیل و بحران آب مهار نمیشود. آینده، نه با افزایش تعرفه، که با افزایش مسئولیتپذیری، صداقت حکمرانی و مشارکت واقعی ساخته خواهد شد.
وظیفۀ مسئولان سنگینتر از همیشه
کشور ما اکنون در تقاطع چند بحرانِ بههمپیوسته قرار گرفته است و در چنین شرایطی، مدیریت صرفاً به معنای ادارۀ امور روزمره نیست، مدیریت هوشمندانه در مواجهه با طوفانهای اجتماعی، زیستمحیطی، اقتصادی و روانی شکل میگیرد. در شرایطی که مردم بارها به تجربه دریافتهاند وعدهها جامۀ عمل نمیپوشند و شفافیت در تصمیمگیری غایب است، بازگرداندن اعتماد عمومی، مسئولیت تاریخیست. بیاعتمادی عمومی، هر سیاست مفیدی را بیاثر میکند.
امروز مسئولان باید پاسخگو و پاسخساز باشند؛ یعنی کنشهایی انجام دهند که اعتمادساز، مشارکتمحور و دارای پشتوانۀ کارشناسی و اخلاقی باشد. همزمانی بحرانهای زیستی و اقتصادی، تابآوری مردم را به مرز فرسایش رسانده است. خشکسالی، گرمای بیسابقه، قبضهای نجومی، تورم، بیکاری و سایۀ جنگ، همه با هم در زندگی مردم حضور دارند. در این شرایط، کوچکترین تصمیم اشتباه میتواند آخرین قطرهای باشد که پیمانۀ تحمل مردم را لبریز میکند. مسئولان باید تصمیماتی بگیرند که فنی، همدلانه، اولویتمند، عادلانه و موجه باشد. جهان قدم به عصر شفافیت نهاده است. زمانۀ سیاستهای پشتپرده گذشته است و حکمرانی امروز، حکمرانی گفتوگو، شفافیت و مسئولیتپذیریست.
بحرانها بیننسلی شدهاند
سوءمدیریت امروز در آب، انرژی، آموزش یا سلامت، صرفاً گریبانگیر دولت فعلی نخواهد بود و زندگی نسلهای آینده را نیز تهدید خواهد کرد. مسئولان امروز، وارث اشتباهات دیروز و معمار آیندهاند. فراموش نکنیم که آیندۀ ایران در گرو تصمیمات شجاعانه، عالمانه و فراتر از مصلحتسنجیهای کوتاهمدت است.
------------------------------
* مترجم و پژوهشگر مسایل اجتماعی